
شرح عکس: وقتی عکسی در حضور مامورانِ معذور، دزدکی گرفته شده باشد، بهتر از این هم نمی شود! (ساعت ۱۵ امروز ۲۵ مهر / مرکز قلب تهران / خ کارگر)
حیاط مرکز قلب تهران را آرام آرام طی کردیم تا به بخش صورتیِ طبقه پنجم آن رسیدیم؛ جایی که حیاتِ حق دفاع در کالبد یکی دیگر از وکلای مدافعِ حق و قانون می تپد. شاید ظاهراً دردِ قلبِ فیزیکی، محمد سیف زاده را به اینجا رسانده باشد، اما او و همکارانی نظیر عبدالفتاح سلطانی و نسرین ستوده و محمدعلی دادخواه و مصطفی دانشجو، دردهای مهمتر را چنان بر قلبهایشان احساس می کنند که حتی فرصت های کوتاه در دیدارهای سرپایی را نیز برای بیانش از دست نمی دهند و آزادیهای مقطعیِ هر کدامشان، موجب فراموشی آن مرارتها نمی شود. آنکه بیشتر در این فرصتهای کوتاه از خبرِ عدم وفای به عهد مقامات قضایی برای آزادیها و رفع حصرها در اعیاد قربان و غدیر می نالد ماییم؛ ایشان اما همچنان نگرانِ تنگنای وکالت در ایران هستند و بیمهریهای مقامات قضایی و بیتدبیریهای مدیران کانونی و بیخیالیهای جامعه وکالت …
تکمله: می دانم در حالی که قلبِ هسته ی سیاست در ژنو می تپید و همگان غصه ی دردِ کمرِ سکاندارِ ظریفِ این روزهای سیاست خارجی را می خوردند؛ و در شرایطی که در به هم ریختگیِ ترازوها، کشیدن وزنی نداشت تا عدالت مفهومِ از دست رفتهاش را بازیابد و کیهان نشینان نیز دستِ کم با خجالت کشیدن آشتی کنند و همگان از این بابت خیالشان جمع شود، سخن از رنجهای قلبی که برای حق دفاع می تپد و چاشنی سیاست ندارد، ارزشِ خبریِ آن کمر درد را هم ندارد؛ می دانم!
جایی که حیاتِ حق دفاع در کالبد یکی دیگر از وکلای مدافعِ حق و قانون می تپد
No comments:
Post a Comment